سلام
خدا خیرتون بده به خاطر این مشاوره ها.
من سپیده دانشجو معلم 23 ساله هستم که مشکلات خیلی زیادی دارم، نمیدونم از کجا براتون بگم.
من سه ماهی میشه که با پسر دوست مامانم که از بچگی میشناختمش عقد کردم اما اصلا راضی نیستم. من به خاطر سادگیش و به خاطر اینکه خیلی صادق و حرف گوش کن بود باهاش ازدواج کردم و فکر میکردم میتونم بعضی از رفتاراشو عوض کنم مامان و خواهرام هم خیلی اصرار کردن.
ما اصلا تفاهم نداریم من مذهبی هستم اما نامزدم اینطور نیست ، کاملا مشخصه که فقط پیش من نماز میخونه ، اون اصلا اجتماعی نیست ظاهرش مثل پسرای فشن امروزی میمونه. هر کسی نامزدمو میبینه میگه اصلا بهت نمیخوره که دنبال یه همچین آدمی بوده باشی.
خستم ، دائما بغض دارم و تو فکرم . همش به مامانم میگم تو مقصر بودی.
لطفا به وبلاگم بیاد و راهنماییم کنین.
چرا جوونا فک میکنن با کسی ک ازدواج میکنن میتونن بعدا بعضی رفتاراشو تغییر بدن؟
ازدواج باین معناس که من این فرد رو همینطوری با همه ی این خصوصیاتش چه خوب و چه بد پذیرفته ام و پای مسئولیت این انتخابم می ایستم.
ماباید یاد بگیریم مسئولیت پذیر باشیم!!!!!!!!!!!!!!!!
البته با صبر و حوصله میشه بعضی چیزا رو درست کرد ولی با صبر و رفتار پسندیده..