سلامت روان
سلامت روان

سلامت روان

نکاتی درباره مشاوره ی رایگان در این وبلاگ

دوستان عزیزی که برای مشاوره نظر میذارید,قبل از هر چیز از شما ممنونم که این وبلاگ رو برای مشاوره انتخاب کردید...

خیلی از دوستان,نگران  انتشار مشاوره های خودشون در وبلاگ هستند و تقاضای خصوصی بودن مشاوره هاشون رو دارن ولی باید ۲نکته رو عرض کنم

۱-مطالبی که درقسمت مشاوره گذاشته میشه,تماما با اسامی مستعاره و علاوه بر اون هر قسمتی از مطلب شما که منجر بشه شناسایی بشید رو حذف میکنم,پس خیال شما از این بابت راحت باشه

۲-این قسمت مشاوره برای اینه که خیلی ها ممکنه مشکلاتی شبیه به مشکل شما داشته باشن و همین ها ممکنه حتی به میزان خیلی کم,راهگشا باشه براشون,پس شما هم از این طریق ممکنه سبب راهگشایی کسی بشید و مطمئن باشید که این از نظر خدا پنهان نمیمونه...

به امید روزی که همه وقتی برامون مسله ای پیش میاد,بدون نگرانی مشورت بگیریم...


بنفشه



سلام وخسته نباشید.من۲۵سالمه.دوسال پیش توچت بایه پسری اشناشدم که سه سال ازم کوچکتره،تصمیم داره برای ازدواج کیش معلوم نیس،میگه صبرکن تاکارم درست شه،قبل من هادی بایهدختربوده که دختره ولش میکنه بعداون افسردگی شدیدمیگیره حتی خودکشی که نجاتش میدن،بهم گفت افسردگیش دوقطبیه دارومیخورده اماالان دیگه دکترم نمیره داروهاشوخودش قطع کرده،من تک دخترم مامانمویه ساله ازدست دادم موندم باداداشوبابام،مامانم.... داشت خیلی سالهای سختیوگذروندم ادم صبوریم بعدمامانم حساس شدم،ه اخلاقش بامن یکی نیست من دوسدارم یکی بهم توجه کنه ولی اون تامن اس ندم اس نمیده همش منتظرمنه،زودعصبی میشه حرفای بدمیزنه،چندروزکه جدامیشیم بازمیگرده نمیدونم چکارکنم،من لیسانسم دارم خودموبراارشداماده میکنم هادی کارشناسیشوتازه شروع کرده،سیگارم میکشه،نمیدونم این رابطه چقدبه صلاحه!!!کمکم کنین،جوابشوتووبم بذارین ممنونم ازتون خیلی گیجم میترسم جداشیم نفرینم کنه اهش بگیره منو،مامانشمدروهادی خیلی حساسه ومخالف احتمالی این ازدواج.هنوزم خبرندارن ازمن،دوسدارم این نوشته رازی باشه بین شماومن،درضمن اون خیلی شکاکه همش فک میکنه من باکسیم















سلام عزیزم,قبل از هر چیزی عذرخواهی میکنم از دیر پاسخ دادنم,چون چند روزی به وبلاگم سر نزدم به خاطر مشغله های کاری...

خب حالا بریم سر مسله ی شما :

من اول از همه بابت شرایطی که به خاطر مادرتون پیش اومده,باهات همدلی میکنم و خیلی باعث افتخاره که دختری به سن وسال شما انقدر با چشم باز به مسله ی ازدواج نگاه میکنه (باوجود مشکلاتی که توی زندگیتون اتفاق افتاده)...

راجع به دوستتون,اونطوری که من متوجه شدم,واقعا باید خیلی با دقت و بالغانه رفتار کنید چون شرایط ایشون به دلیلی (دوقطبی) که خودتون گفتید,خاصه 

اورژانسی تر از هر چیزی اینه که دوباره داروهاشو شروع کنه,چون اصلا قطع داروهاش به صلاح نیست

دوم اینکه حتما حتما حتما شما باید برای ادامه ی رابطه با ایشون و مراقبت از خودتون و دوستتون باید برید پیش یک روانشناس بالینی 

سوم اینکه همیشه,نه تنها در این مورد خاص,یادتون باشه که خداوند برای تصمیماتی که یک نفر با درایت و مشورت با افراد کاردان میگیره,(هرچند اگر ظاهر تصمیم خوب نباشه)انسان رو مجازات نخواهد کرد,شما آزادی کامل دارید و حق دارید انتخاب کنید و خدا هیچ کس رو به خاطر  انتخاب مجازات نمیکنه,ولی توی این انتخاب حق توهین,دل شکستن و تحقیر ندارید,یعنی باید اگر هر تصمیمی با عقل و مشورت گرفتی,قاطعانه اعلام کنی ولی با رعایت احساسات و روحیه ی طرف مقابل و خیلی با احتیاط,اما از تصمیمت منصرف نشی(بارعایت اینها اگر هم آه بکشه بحق نیست و دامن شما رو نمیگیره)

ولی من حدس میزنم که شما دوست داری باهاش بمونی,پس مسیر موندن رو بهت میگم (فعلا همونهایی که بالا گفتم)

تا اینجای کار میتونستم بهت کمک کنم عزیز دلم ولی بیشتر از این واقعا باید از روانشناس بالینی یا حضوری یا تلفنی کمک بگیری,من در یک مرکز مشاوره در کرج هستم,اگر خواستی با من مشاوره داشته باشی,نظر بذار دوباره نا قرار مشاوره بذاریم,اگرهم خواستی با کس دیگه ای مشاوره کنی,یک زوج درمانگر خوب پیدا کن وحتما حتما حتما برو پیشش,حتی اگر شده,تنهایی  برو ولی برو

یادت باشه اصلا سر سری نگیر چون با شرایط روحی خودت و مشکلاتی که داشتی و مسله ی دوستتون, احتمال مشکل در آینده خیلی هست

امیدوارم  درست ترین تصمیم رو با کمک خدا و مشاوره بگیری,در سایه ی خدای بزرگ که تا حالا هواتو داشته,باشی  عزیزم