سلامت روان
سلامت روان

سلامت روان

روناک

سلام خسته نباشید خدمت شما خانوم علیانی
ممنونم که این وبلاگ رو به راه انداختین اولش یه خواهش دارم که نظر من رو تایید نکنین و اگ امکانش هست واستون تو اون ادرس ک نوشتم برام جواب بدبن
راستش مشکل خیلی حادی دارم متاسفانه نمیتونم راجبش باکسی حرف بزنم ولی شدیدا نیاز به کمک دارم 
من یه دخترم 21 سالمه تا 2 سال پیش ی زندگی ارومی داشتم تا اینکه از طریق نت با یه اقایی اشنا شدم الان به شدت پشیمونم کاش حتی دسترسی ب نت نداشتم:(
من این اقا حدود یک ماه همینجوری فقط تو نت درحد یه دوست معمولی باهم حرف میزدیم بعدش فهمیدیم هم شهری هستیم و ..
خلاصه بعد دوسه ماه دیداری اتفاق افتاد و من چون به ایشون اعتماد کامل نداشتم شمارمو نداده بودم بعد5 ماه حرف زدن تو نت و دیدار های گاه ب گاه ما تلفنی باهم حرف زدیم یعنی از 2 سال پیش اون وقت من تازه از دانشگاه انصراف داده بودم شبانه زیست میخوندم بعدش خاستم دوباره واسه کنکور بخونم و این حرفا ک متاسفانه ب دلیل حضور ایشون رشته بدتری قبول شدم گیاهان دارویی تو شهرستان
ما باهم اویل عادی برخورد داشتیم ایشون ادم بدی نیست فقط بعد 1 و نیم سال از رابطه مون بد بین بودن به شدت البته ب حساب خودشون تعصب بود خلاصه کار به جاهایی کشید ک ما باهم رابطه برقرار کردیم البت نه کامل(ببخشید بی ادبیه) هر دفه که قرار ما ک تو محل کار ایشون بود همین جریان بود حتی چند بار ازترس باردار شدن من ازمایش دادم
ایشون یه بار منو سر ی جریان سیلی بهم زد خیلی زود عصبانی میشد کلا اخلاقش از یه سال پیش بشدت تغییر کرد اونقد که مجبورم کرد از شهرستان انتقالی بگیرم شهرم من ک دیگه از دست کاراش خسته شده بودم هی میگفتم ما دیگ ب درد هم نمیخورم و حرف نمیزدم باز خودش جلو میومد معذرت خاهی و...
الان 3 روزه جدی فک کردم ب این نتیجه رسیدم ازدواج ما غلطه درسته خیلی بهم علاقه مندیم اما حرمت ها بینمون شکسته بی ادبی بی احترامی جاش رو گرفته طوری ک بین اس دادنشون چند دقیقه تاخیر داشتم شک میکردن بهم من الان سه روزه باهاشون حرف نمیزنم حدود40 با تماس گرفت رد دادم جواب ندادم خیلی واسم سخته اما مجبورم حداقل برای خوشبختی ایشون فقط نگران یک چیزم ک نفهمیده باردار شده باشم و متوجه نشم الان وگرنه حتا اگ بهم اسیب رسیده باشه ک بعید میدونم حاظر نیستم بعد اون همه توهین ک بهم کرد باهاش ازدواج کنم ناگفته نمونه ما اختلاف مذهبی هم داریم همه خانواده ایشون +مادر بنده در جریانن حتا مادرامون ی بار باهم ملاقات داشتن
ببخشین طولانی شد کمک میخوام من چیکار کنم الان بنظرتون؟؟؟

سلام عزیزم,قبل از هر چیزی باید بگم توکلت به خدا باشه و از خدا بخواه که خودش حافظ آبروت باشه,مثل قبل,بعدم اینکه عزیز دلم بیبی چک که میتونی از داروخانه تهیه کنی,یک هفته بعد از نزدیکی بارداری رو نشون میده,اگرم میخوای مطمئن تربشی میتونی بری یه آزمایشگاه ناشناس توی شهرتون و تست بارداری بدی که کامل خیالت راحت بشه,بعد بتونی تصمیم درست بگیری,جواب آزمایشتو به من بگو,بعدم اینکه من هنوز نه شما رو کامل میشناسم,نه اون آقا رو,فقط یه جمله ی کلی میگم که شاید به دردت بخوره واون اینه که انسان نباید برای جبران یک اشتباه,اشتباه بزرگتری بکنه,خوب فکر کن وتصمیم بگیر,دلت هم براش نسوزه,میدونی چرا؟چون دلسوزی پایدار نیست و دوست داشتنه که پایداره,دیگه اینکه به نظرم به مشاوره احتیاج داری,مشاوره زوج یا ازدواج,چون الان تو شرایط سختی هستی و امکان داره تنهایی نتونی تصمیم درست بگیری,منم چون شهرستان هستی,مشاوره تلفنی میدم,ولی تقریبا هزینه اش نصف مشاوره ی حضوریه,اگه خواستی زنگ بزن,وقت بگیر,در پناه خدا باشی دختر خوب

 
نظرات 1 + ارسال نظر
نگی(عسل) پنج‌شنبه 1 مرداد 1394 ساعت 20:04 http://ashan2.mihanblog.com

از مکافات عمل غافل مشو ... گندم از گندم بروید.جو ز جو
آنقدر داغست بازارمکافات عمل ... چون بدقت بنگری هر روز.روز محشراست
دنیا مانندکوه است و عمل همچون ندا و آینه
آری دنیا دار مکافات است و تمام آدما قطعا و بی شک دیر یا زود جه در این دنیا و چه درآن دنیا تقاص و نتیجه و بازتاب اعمال خوب یا بدشان را مشاهده خواهند نمود.
بارالها به فضل و کرمت ما را ازسه آفت بزرگ گناه : وسوسه های شیطانی ، هواهای نفسانی ، غرور و نادانی در امان دار.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد