سلامت روان
سلامت روان

سلامت روان

مریم ۲

  • سلام خانم علیانی.مرسی از نظرتون راستش من این سوالو از خودش پرسیدم ک چرا منو دوس داره اما اون هربار گفت واسه دوس داشتن دلیل نمیخاد راستش منو اون تو مهدکودک باهم بودیم من اونموقع بهش توجهی نداشتم اما انگار اون.......بعداز چند سال ک منو میبینه از من خوشش میادو دنبال شمارم میگرده تا اینک بعد 3 سال پیدا میکنه من نتونستم قانعش کنم ک نمیخام باهاش باشم اما اون راضیم کرد کم کم منم عاشقش شدم تا الان ک............با نبودنش الان میتونم اعتماد خانوادمو جلب کنم و تا حدودی راضیشون کنم واسه دوساله دیگه با بودنش ممکنه این اعتماد و این راضی شدنه پیش نیاد با نبودنم درسته عذاب میکشیم جفتمون و اینو رو درسمم احساس کردم ک افت کرده اخه وقتی گوشی داشتم تموم سعیمونو میکردیم کله روزو درس میخوندیم بعداخر شب اس میدادیم اما الان اصلا تمرکز ندارم حاله اونم میدونم بدتر از منه..........امیدوارم جواب سوالتونو کامل داده باشم

  • پاسخ:
  • سلام به روی ماهت عزیرم,خیلی خوبه که انقدر پیگیر حل مسله ات هستی منم قول میدم تا جایی که خودت بخوای کمکت کنم,عزیزم اقا پسرها خیلی در مورد احساسشون نمیتونن صحبت کنن و این به خاطر اینه که کسی بهشون یاد نداده که بهتره راجع به احساسی که داریم راحت صحبت کنیم و امکان داره به خاطر فرهنگمون باشه تا حدی,عزیزم اونطوری که من توقع داشتم خوبی و بدی های ارتباط داشتن و نداشتنت با دوستت رو برام در نیاوردی,شاید برای این کار احتیاج به کمک داشته باشی و اینکه من در کنارت باشم و ازت سوال کنم تا بتونیم سبک سنگین کنیم ولی تا اینجایی که نوشتی به نظرم جلب اعتماد خانوادت خیلی مهمتر از ارتباط شما هست با دوستت,یعنی نباید این رو به اون بفروشی,چون با اونها توی یک خونه زندگی میکنی ونمیتونی نادیده شون بگیری,به نفع خودتم نیست,پس اول جلب اعتماد خانواده مهمه,در درجه دوم اینکه شما اون اقا پسر رو دوست دارید و کاملا درکتون میکنم برای همین نمیتونید به کارهایی که میکنه مثل خودکشی کردنش بی تفاوت باشید ولی متاسفانه فکر نمیکنم در این مورد بتونید کاری بکنید و درست هم نیست بیش از این خودتونو وارد این مسله بکنید,فقط ازش بخواهید که بره پیش یک روانشناس زوج وازدواج و مسله اش رو مطرح کنه,شاید کمکش کنه,واین رو هم بهش بگید که اگر این عمل رو تکرار کنی نمیتونم بهت اعتماد کنم و اینکه اگر برای مسله به این کوچیکی یه همچین کار خطرناکی بکنی,چطور میتونم در زندگی آینده بهت اعتماد کنم,پس ازت میخوام که دیگه این کارو نکنی و راههای منطقی تری پیداکنی وقتی ناراحتی,در مورد درست هم که تمرکز نداری میتونی این راهکارها رو پیاده کنی و نتیجه اش رو بهم بگی,حتی اگر موثر نبود۱-به خودت قول بده یک هفته ی دیگه بهش زنگ میزنی,۲-توی این یک هفته هرفکری در مورد ایشون اومد توی ذهنت روی یک برگه یادداشت کن تا ذهنت تا حدودی خالی بشه و بتونی به درس خوندن ادامه بدی,منتظر جواب شما و نتیجه ی راهکارهام هستم عزیزدلم,مراقب خودت باش,در پناه خدا باشی
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد